English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (940 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
superimpose U قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
superimposes U قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
superimposing U قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
intruder U قرار دادن چیزی در چیز دیگر
intruders U قرار دادن چیزی در چیز دیگر
substituting U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substituted U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substitute U قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
put in U قرار دادن چیزی در
cls U در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
insert U قرار دادن چیزی در چیزی
inserts U قرار دادن چیزی در چیزی
inserting U قرار دادن چیزی در چیزی
embowel U در شکم چیزی قرار دادن
setover U روی چیزی قرار دادن
contain U قرار دادن چیزی در درون
contained U قرار دادن چیزی در درون
contains U قرار دادن چیزی در درون
exchanging U دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchanges U دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchanged U دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchange U دادن چیزی به جای چیز دیگر
position U قرار دادن چیزی در محل خاص
positioned U قرار دادن چیزی در محل خاص
superposition U قرار دادن چیزی روی چیزدیگر
carries U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
underlain U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlie U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
underlays U در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay U در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
main topmast U دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
Gothic Revival U [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
ascender U مسیر یک حرف که بالای خط اصلی حروف چاپی قرار دارد.
gradine U [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
acoustic U فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
gradin U یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
gradine U یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push down list U لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
My Computer U نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
superimposition U قرار گیری برروی چیز دیگر
captions U متن مشروح در بالای پنجره با متن سفید و رنگ صفحه آبی قرار می گیرد
caption U متن مشروح در بالای پنجره با متن سفید و رنگ صفحه آبی قرار می گیرد
endomorph U بلوری که درجوف بلور دیگر قرار دارد
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
flying head U نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
dialed U شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
dial U شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
dialled U شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
slip sheet U صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
dials U شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
follow shot U ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
heddle rod U چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
menus U لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menu U لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
clicking U فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
pass on <idiom> U رد کردن چیزی که دیگر
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
loses U نداشتن چیزی دیگر پس از این
to p on one thing to another U چیزی را به چیز دیگر انداختن
lose U نداشتن چیزی دیگر پس از این
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
overhead clearance U حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
She turned the conversation to another subject. U او [زن] موضوع را [به چیزی دیگر] عوض کرد.
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
substitution U جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
interchanging U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchange U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
inclusive U چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
changer U وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
shares U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
alternative U چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
alternatives U چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
top U بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
encapsulated U چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
factor U چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد
factors U چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to lose track [of] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
overhead cover U پوشش بالای سر روپوش بالای سر
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
pop U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
locating U قرار دادن
underexpose U قرار دادن
located U قرار دادن
locates U قرار دادن
superpose U قرار دادن
locate U قرار دادن
settle U قرار دادن
make U قرار دادن
makes U قرار دادن
settles U قرار دادن
setting up U قرار دادن
relative location U قرار دادن
lodged U قرار دادن
park U قرار دادن
parked U قرار دادن
pack U قرار دادن
placements U قرار دادن
put U قرار دادن
puts U قرار دادن
putting U قرار دادن
lodges U قرار دادن
lodge U قرار دادن
rowed U قرار دادن
rows U قرار دادن
placement U قرار دادن
individuate U تک قرار دادن
set U قرار دادن
lay U قرار دادن
row U قرار دادن
lays U قرار دادن
packs U قرار دادن
parks U قرار دادن
sets U قرار دادن
posit U قرار دادن
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
to rub a thing in U چیز دیگر دادن
lead by the nose U الت قرار دادن
inprocess U درجریان قرار دادن
treat U موردعمل قرار دادن
oppress U درمضیقه قرار دادن
treated U موردعمل قرار دادن
incase U در صندوق قرار دادن
laminate U رویهم قرار دادن
treats U موردعمل قرار دادن
immurement U در دیوار قرار دادن
model U نمونه قرار دادن
oppresses U درمضیقه قرار دادن
place U قرار دادن گماردن
places U قرار دادن گماردن
placing U قرار دادن گماردن
lap U رویهم قرار دادن
put to U در تنگنا قرار دادن
man U قرار دادن سرنشین
mans U قرار دادن سرنشین
oppressing U درمضیقه قرار دادن
Recent search history Forum search
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1To be capable of quoting
1چیزی که عوض داره گله نداره
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1اصلاح ترجمه
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com